۱۳۹۲ تیر ۲۳, یکشنبه

انقلاب مصر و آشکار شدن یک واقعیت اسفناک در میان ایرانیان

این روش آنها نشان داد که آقایان و خانم های اصلاح طلب حکومت دینی و نمک پروردگان به اصطلاح چپ یا لیبرال آنها حاضرند با سلفی ها و اخوان المسلمین و اگر لازم بود حتی با بن لادن کنار بیایند اما حاضر نیستند با حکومت سکولاری که قرار است به خواست و اراده ملیون ها انسان آزادی خواه و غالبا آگاه و متشکل از انواع گرایش های سیاسی و فرهنگی و دینی پی ریزی شود روی خوش نشان بدهند.

 
وقایع قهرمانانه ملت مصر یک واقعیت تلخ را در جامعهء روبه انحطاط ایران (زیر نعلین ملاها و همدستی مکلاهای قدرت طلب دینمدار) آشکارا به نمایش نهاد، و آن این بود که همه کسانی که ایمان دینی آنان و عشق و حرص آنان به حکومت و برای سروری فروختن به نام دین بر مردم ایران، جایی برای آزادی خواهی و سعادت و آیندهء روشن انسان هایی که قرار است در میهن فلک زدهء ما به دنیا بیایند و زندگی کنند باقی ننهاده است؛ همۀ اینها بالاتفاق حرکت قهرمانانه بیست الی سی ملیون مصری را صرفا به بهانه عدم شرکت ارتش در سرکوب مردم و به دلیل دفاع نیروهای نظامی از خواست های اساسی ملت مصر «کودتا» نامیدند و مقاومت و پیگیری و آگاهی ملتی را نادیده و ناشنیده گرفتند. ملتی که بیش از ده روز در خیابانهای مصر آزادی را فریاد کردند تا آیندهء خود و بشریت را از شرّ متحجرین ریاکار و متعصب و مستبد برهانند و اجازه ندهند تا کشورشان به جهنمی بدل شود که خمینی نمونه اعلایش را در ایران ساخته است و سی و چهار سال است ملت ایران در آن می سوزد.
این گروه از ایرانیان که یا نمک گیر حکومت دینی هستند یا خود در سلطه یافتن آن بر ملت ایران نقش داشته اند یا همچنان آرزو دارند که ایمان مذهبی و اعتقادات دینی شان تنها معیار معتبر برای برخورداری مردم ایران از حقوق انسانی و شهروندی تلقی شود و تنها محک مشروع و قابل اعتنا برای احترام به ارادهء مردم در تعیین سرنوشتشان باشد، به روشنی نشان دادند که به هیچ وجه آزادی ملت ایران را از سلطه حاکمیت دین برنمی تابند. آنها با اعلام موضع مخالفت خود در برابر اراده ملت مصر، به دامن ریاکاری و تزویر اهل دین (که ملایان در آن خبره اند و به شاگردان مکلای خود نیز به خوبی آموزانده اند) آویختند و پشت «حقوق دموکراتیک و قانونی» اخوان المسمین پنهان شدند و صندوق رأی مرسی را مقدس شمردند و خواست ملت مصر را و فریاد جوانان مصری را به سخره گرفتند و به هیچ انگاشتند.
این روش آنها نشان داد که آقایان و خانم های اصلاح طلب حکومت دینی و نمک پروردگان به اصطلاح چپ یا لیبرال آنها حاضرند با سلفی ها و اخوان المسلمین و اگر لازم بود حتی با بن لادن کنار بیایند اما حاضر نیستند با حکومت سکولاری که قرار است به خواست و اراده ملیون ها انسان آزادی خواه و غالبا آگاه و متشکل از انواع گرایش های سیاسی و فرهنگی و دینی پی ریزی شود روی خوش نشان بدهند. به نظر می رسد که اسلام گراهای ظاهرا دموکرات که چشته خور شدگان حکومت ملاها هستند، همراه با نمک پروردگان به اصطلاح چپ و راست و غیر دینی خود ترجیح می دهند که ایران تا ابد در چنگ ملاها بماند و روزگار مردم ایران به روش سی و چهارساله همچنان سیاه باشد و آزادی و آرامش و امنیت – از شر اهل دین – تا ابد پایش را بر این خاک نگذارد!
با مشاهدهء چنین روزگاری متأسفانه همواره این سئوال برای میهن پرستان ایرانی طرح است که آیا با تداوم چنین وضعی می توان به بقای ایران امیدوار بود و آیا با وجود سیاستمردان با ایمان و دلباخته شریعت و سرسپردهء خمینیگری از این نوع، آیا آینده ای برای ایران متصور است؟ و آیا با استمرار چنین روشی که دوستداران حفظ نظام دینی در پیش دارند، اصولا سر زمینی باقی خواهد ماند؟! ایران مظلوم! ایران مظلوم! بیش از دوهزاره مانده ای، اما امروز در چنگال دشمنان داخلی، آینده ات سخت در مخاطره است!!!
م.سحر
13/7/2013