مقاله برده داری در اسلام را هم میهنی از ایران برای ما ارسال نموده که ما آن را با محفوظ نگه داشتن نام نویسنده و بدون هرگونه ویراستاری در اختیار خوانندگان گرامی قرار میدهیم.
لازم به یادآوری میدانیم که به باور ما نگاه این مقاله به مسئله برده داری در اسلام نه به شکل کاملا تاریخی بوده و نه در برخورد به آن از راه علمی وارد شده است. اما طرح مسائل و منطق انتقاد نگارنده مقاله را کاملا درست و بر حق میدانیم. اگرچه ریشه یابی برده داری در اسلام به زمان صدر اسلام برمیگردد، اما نگاه زمامداران اسلامی عربی و ایرانی به برده داری تنها در ظاهر تغییر یافته. هم اکنون در اغلب کشورهای ثروتمند عربی هزاران دختر و پسر جوان از کشورهای غیر عربی منجمله از ایران به عنوان کنیز و غلام گماشته شده و موجب هرگونه آزار و سوء استفاده نیز قرار میگیرند. نگاه و اعمال حکومت ولایت فقیه به ۷۰ میلیون جمعیت کشور ایران نیز از آنجا که این حکومت حق هیچ آزادی فردی را برای مردم قائل نیست و تنها مردم را به انجام تکالیف موظف می نماید و به جای مردم، انسانهای قرن ۲۱ کشور ایران را امت خطاب میکنند، همان نگاه برده داری بوده که به گونه ای دیگر اجرا میگردد. آگاه کردن مردم ایران به حق و حقوق انسانی خود همراه با تجزیه و تحلیل ظلمی که پیوسته به آنان وارد میشود یکی از بنیادی ترین راه کارهای مبارزاتی بر علیه زمام داران مستبد میباشد که متاسفانه این مهم اغلب به حاشیه کشانده میشود. رژیم ولایت فقیه اسلامی را نخست باورهای مذهبی دینی مردم و نداشتن آگاهی از آن در طول سالیان و قرنهای متمادی به این هیولایی که حال در مقابل خود میبینیم ساخته و پرداخته اند. این هیولا تنها با آمدن خمینی بوجود نیامده و نتیجه قرنها ظلم و تربیت و فریب دینی و اسلامی است که به گونه ای سیستماتیک هر ایرانی از بدو تولد خویش تا مرگ با آن درگیر و همراه بوده
چرا اسلام نظام برده داری را پذیرفت؟
یکی از شنیع ترین رفتارها نظام برده داری است. چگونه قابل قبول است انسانها به ملکیت دیگران در آیند و اسلام به عنوان دینی الهی مهر تأیید بر آن بزند؟ یکی از ایراداتی که مخالفان اسلام، دائم تکرار می کنند و آن را نقطه ضعف اسلام می دانند، پذیرش نظام برده داری از سوی این دین است..
۲۵۰۰
سال پیش در زمانی که بردگان برده بودن را کاملا طبیعی میپنداشتند و بردهداران به بردهی خویش به مثابه حیوانات رفتار میکردند رخداد بزرگی در عالم رخ داد که به قول هگل فیلسوف آلمانی مبدا تاریخ تمدن بشر است. برای باستان شناسان آغاز بشریت شاید با آغاز شهر نشینی در 10000 تا 11000 سال پیش باشد برای انسان شناسان شاید ایجاد تمایز میان انسان و حیوان و آغاز لباس پوشیدن یعنی صدها هزار سال پیش آغاز بشریت دانسته میشود. اما برای فیلسوفی مانند هگل آغاز بشریت و تمدن با روزی مصادف است که یک انسان به مفهوم آزادی پی برد و هگل این روز را زمانی میداند که نخستین دست نوشتهی پارسی در تاریخ به شرح زیر توسط داریوش اول نوشته شد: که ( من به خواست دانای بزرگ (اهورامزدا ) شاه هستم! به خواست دانای بزرگ من این چنینم که تنها راستی را دوست دارم!) هگل این اتفاق مهم را که برای نخستین بار مردی خود را نه به دلیل خدا بودن (مانند شاهان پیشین) بلکه به دلیل شایستگی که خدا در او تشخیص داده نخستین اثری از درک مفهوم (آزادی) در تاریخ بشر میداند و آن روز خجسته را مبدا تاریخ بشر بر میشمارد... بدیهی است آغازگر این روند چنان که میدانیم و دوست و بیطرف و دشمن (ایرانی، یهودی، یونانی) بر آن معترفند این راهی بود که کوروش هخانمشی آغازگر آن بود. راهی که نخستین گام آن این بود: به گفتهی گزنوفون تاریخ نویس یونانی که چندی نیز با ایرانیان جنگیده بود کوروش در زمان مرگ به فرزندش کمبوجیه چنین گفت: (فرزندم تا جایی که در عالم برده داری موجود است تو باید بجنگی! ) این جمله در حالی بیان شد که در شهرهای یونانی اسپارت گاهی عدد بردگان 70% جمعیت شهر بود! پس گزنوفون ریشهی نبردهای ایران و یونان را خودش چنین بیان کرده است!! دلیل دیگر راهزنی دریایی است که یونانیان بر کشتیهای ایرانی میان ایران و کارتاژ میکردند. - امروزه همهی دانشمندان شرق و غرب عالم در این نکته متفقند که ایرانیان در میان 25 تمدنی که بر روی زمین آمده است تنها مردمی بودهاند که هرگز به بردهداری آلوده نشدند و حتی تلاشهای بابلیان مقدونیان و اعراب و ترکها در رواج بردهداری در ایران خوشبختانه همواره ناکام بوده است. از همین روی بود که همهی اقوام ایرانیان را (ایر) یا آریایی مینامیدند یعنی فروتن و بردگی ناپذیر و سرافراز اعراب نیز پیش از اسلام ایرانیان را (بنی احرار) یعنی آزادگان و جوانمردان مینامیدهاند. چیزی که پس از اسلام تبدیل به عجم (لال)شد. و این حاصل سلوکی است که فاتحین با بردگان خویش دارند.
در حالی که امپراتوری هزار سالهی ایران از دوران کوروش تا پایان دوران ساسانی هرگز مانند چین هند یا روم به بردهداری آلوده نشد اما ورود اسلام به ایران متاسفانه و بنا به رای مطلق و بدیهی تاریخ نگاران مصادف بود با به بردگی گرفته شدن بسیاری از ایرانیان. در این میان کسانی که آزادهتر و نجیبتر بودند بیشتر مورد بردگی قرار میگرفتند چنان که میدانیم عمر کشاورزان سواد (سیاهان بومی بابل) که ایر و آزاده نبودند را به دلیل خیانتی که در جنگ عرب علیه ایران به ایرانیان کردند آزاد گذارد اما بدون هیچ تردیدی میدانیم که در تمام دوران استیلای مستقیم اعراب در ایران حتی در دوران خلافت امام علی از بسیاری از شهرهای ایران به جای مالیت برده گرفته میشد و این چیزی نیست که من چه به عنوان یک ایرانی چه یک عرب و یا یک انسان بتوانم آنرا از کسی در هر جایی از عالم بپذیرم هر چند جنایات و ویرانگریهای اعراب در ایران زیاد بود و جناب مطهری نیز بر این امر معترفند و همه میدانیم چه شد اما به بردگی گرفتن ایرانیان که دست کم تا دو قرن ادامه داشت یکی از پلیدترین رفتارهای ضد انسانی در تمام تاریخ بشر بوده است زیرا اعراب مسلمان از قومی برده گرفتند و به زور با دختران مردمی همخوابه شدند که تنها قومی بودند در تاریخ بشر که هیچ قومی را به بردگی نگرفته بودند و هرگز به کسی در جنگ تجاوز نکرده بودند
اعراب بزرگان قومی را خوار کردند که هرگز مردم هیچ قوم دیگری را خوار نکرده بودند! دوستان گرامی این چیزی نیست که من بدان افتخار کنم! تاریخ گوید که روز نخستی که تیسفون بزرگترین شهر روی زمین که بعدها ویران شد هنگامی که بدست اعراب افتاد به عنوان نخستین غنیمت جنگی از آن 300000 برده بردند که بسیاری از ایشان زنان و کودکان بودند که حتی فرصت نیافته بودند فرهنگ دین و زبان بومی خویش را به خوبی بیاموزند اعراب در حالی به خود اجازهی هم خوابگی با چنین کنیزانی را میدادند که بسیاری از ایشان 9 سال بیشتر سن نداشتند و هر چند برای ایرانیان ازدواج کودک زیر 15 سال مطلقا غیر ممکن بود اما برای اعراب که طبیعتی بدوی داشتند آغاز توانایی بارداری به معنای آمادگی برای همخوابگی بود سنت پلید دیگری که در میان اعراب رواج داشت و بدعتی میان ادیان است و هرگز چیزی بر ضد آن از بزرگان دین اسلام نشنیدهایم این است که گاهی یک کنیز در یک روز میان چند نفر دست به دست میشد و گذشته از اینها آیا در اسلام برای کنیز قبول یا عدم قبول ازدواج معنی دارد؟ یا آنکه اساسا این بردهی بیچاره آنچنان که هنوز برای بسیاری از اعراب هست زن تنها یک وسیلهی ارضاء جنسی بوده است؟ پاسخ واضح و دردناک است
جناب آقای مطهری همواره از انسانیتر شدن رفتار با بردگان در تمدن اسلامی سخن به میان میآورد و اینکه بردگان گاهی حتی حق ارث داشتند و یا برخی حقوق جزئی که پیشتر نبود اما مسلمانان دربارهی ورود نظام مبتنی بر بردهداری به سرزمین آزادگی و آریایی یعنی ایران که در پیش از اسلام مطلقا در آن برده داری نبود است چه میگویند؟ خواهش میکنم از بدبختی و فلاکت طبقهی رنج کش ایران پیش از اسلام مگویید زیرا همه میدانیم که 1-هر چه بوده از برده داری آنهم برای یک قوم بیگانه بدتر نبوده است 2-این را نیز میدانیم که دست کم تا دو قرن پس از اسلام که حکومتهای محلی ایرانی توانستند استقلالی نسبی بدست آورند هرگز وضعیت عمومی ایرانیان در طی این دو قرن تاریکی بهتر از آنچه که در پایان دوران ساسانی بوده است نشده بوده است! برای من پذیرفتنی است که گاهی ورود محاجمین مانند مغولها میتواند علیرغم ضرر بسیار پس از مدتی هرج و مرج نوعی آزادی توام با هرج و مرج را در جامعه بوجود بیاورد (نظیر آنچه در ایران پس از اسلام رخ داد) اما کدام نادانی میپذیرد که این را دلیلی قابل قبول برای دادن مجوز یورش یک نیروی ویرانگر بدوی و بیگانه به کشور بینگارد؟ آیا ستایش از محاجمین برده دار عرب که کوچکترین ارزشی برای دین و اخلاق مردم ایران قائل نبودهاند باید امروز موجب ستایش ما باشد و از ایشان با نام ارتش آزادی بخش عربی-اسلامی یاد کنیم؟ این واقعا تاسف بر انگیز است
دست کم مغولان در زمان حمله دو کار خیر کردند 1-بیرون کردن ترکها از ایران که تا زمان حاکمیت در ایران تحت تعالیم اسلامی کوچکترین دلبستگی و احساس مسئولیتی نسبت به ایرانیان نداشتند (زیرا در قرآن بر خلاف اوستا هیچ نامی از کشور یا آباد کردن زمین موجود نیست زیرا طرف قرآن و اسلام اساسا قبایل بودهاند نه ملیتها میدانیم هنوز عرب ملیت درست و حسابی دست و پا نکرده است! )
2- بیرون کردن ایدهئولوژی برتری عرب و زبان عربی و هر چیز عربی که تا پیش از حملهی مغول بر ایران مستولی بود اما دوستان گرامی هیچ یک از اینها میتواند موجب شود که یک ایرانی چه زرتشتی چه یهودی چه مسلمان وقوع حملهی مغول را مورد ستایش قرار دهد؟ و از سپاه مغول که یقینا ضرری کمتر از سپاه اسلام و سود بیشتری داشت با نام ارتش آزادی بخش یاد کنند؟ شما دوستان مسلمان گرامی که هرگز نمیتوانید بپذیرید که امثال جورج بوش با بمب و موشک نمیتوانند در جایی آزادی و دمکراسی ایجاد کنند (و یقینا بیشتر به منافع خویش و غارت دیگران میاندیشند) چگونه به خود اجازه میدهید که بگویید سپاه غارتگر عرب برای آزاد کردن ایرانیان از حکومتی ستمگر و بومی و ایجاد حکومتی آزادیبخش و خارجی به ایران آمده اند؟! با چنین بیاناتی شگفت است که کسی در ایران با شنیدن این سخن شاخ در نمیآورد! چه جای ملامت است که با شنیدن چنین ظلمی اگر کسی از درد بمیرد شایسته است! (-- اشاره به سخنان امام علی در زمان غارت زنان یهود توسط سربازان معاویه!) همین حضرت علی بعدها هنگامی که مردم شهر استخر که دومین شهر بزرگ روی زمین بود به قیامی آزادی خواهانه بر علیه اعراب محاجم پرداختند مالک اشتر را به سرکوب ایشان فرستاد و به گواهی تاریخ چنان مردم این شهر قتل عام شدند که تا امروز حتی سگی در این شهر لانه نمیکند گویند نسخهای از اوستا که تا این زمان بخشهایی از آن حتی از دست اسکند محفوظ مانده بود در این یورش برای همیشه از دست رفت و این عمل توسط مسلمینی انجام شد که اگر یک جلد قرآن ایشان را از میلیونها جلد آن توسط سربازان آمریکایی سهوا سوزانده شود از آن به عنوان یکی از بزرگترین جنایات تاریخ یاد میکنند! (بگذریم که همین افراد با دیگران چه کردند و برای جان افراد هم دین خودشان هم چنین احترامی قائلند که برای یک کتاب یا نه؟!) آنچه میدانیم این است که سپاه مهاجم عرب به هیچ وجه مانند ارتش ایران در دوران جنگ صدام علیه ایران نبوده است و بدون هیچ تردیدی اگر محمد میخواست بدون دادن وعدهی غنایم به ایران حمله کند مجبود میشد به تنهایی یا با یاوری امام علی این کار را به انجام رساند! آیا این را نمیپذیرید؟ پس بفرمایید بر اساس عقاید شیعه چند نفر از 10 نفری که از محمد وعدهی حتمی بهشت شنیده بودند بر اساس عقاید شیعه بهشتی شدند؟ من مابقی مسلمین و اعرابی را که در نابودی ایران شرکت داشتند بهتر از طلحه و زبیر یا عمر (که حق علی را خورد) و آیشه و ... نمیدانم شما چطور؟
در ضمن نامهای از حضرت علی به مالک اشتر موجود است که پس از نبرد مالک و نسل کشی ایرانیان در شهر استخر نگاشته شده است خوشبختانه این نامه در یک کشور اروپایی است و از دسترس مسلمین به دور است و سندی است که در جایی از آن امام علی با طعنه و شوخی به مالک چیزی شبیه این میگوید که: (ما تو را برای سرکوب شورش ایرانیان فرستادیم نه برای انقراض نسلشان!) اما حاصل چه شد؟ عدالت علی کجا رفت؟ کاری که ایشان کردند این بود که مالک را همان زمان به عمارت مصر گماشتند! اما مسلمین برای این سند تاریخی چه پاسخی دارند؟ نمیدانم چرا هنگامی که مالک به مصر رفت ناگهان همین امام علی طالب عدالت شد؟ دانستن آن چندان دشوار نیست زیرا طبق سیاست دوران عمر اعراب بسیار کمی وارد ایران شده بودند و بیشتر قبایل پر جمعیت حاصل از انفجار جمعیت اعراب روانهی مصر شدند - یعنی اینکه آنجا بر خلاف ایران پر از عرب بود مورخین گاهی تا یک صد هزار قبیله را نام بردهاند که وارد مصر شدند و زبان تمدن و نژاد و فرهنگ آنرا تغییر دادند یا بهتر است بپذیریم نابود کردند هر چند من نیز میپذیرم برخی مستندات مبنی بر سوزانده شدن کتابخانهی اسکندریه در این دوران اغراق آمیز است و بیشتر این کتابحانه در پیش از این تهاجم سوخته بود اما داستان دربارهی ایران متاسفانه چیز دیگری است هر چند امروز مسلمان و مسیحی زرتشتیان را یقینا مردمی خدا پرست میدانند (که البته آغاز گر این راه هم بودند ) اما نمیدانم چرا از روز نخست در اسلام ضدیت عجیبی علیه ایرانیان و به نفع رومیان و سایر اقوام در اسلام موج میزند؟ چرا؟ چرا هرگز نامی از زرتشت اسپیتمان در قرآن نیامده است؟ زرتشت مانند بودا به دور از محمد نبوده است و بدون تردید بزرگترین دین روی زمین پیش از اسلام دین زرتشت بوده است. پس چرا مطلقا در اسلام مسکوت مانده است؟ من دلیل این امر را تشخیص دادم و شاید آنرا روزی هم اینجا نوشتم ببخشید که سر شما را به درد آوردم - درپناه راستی باشید